سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و فرمود : ] از بخشیدن اندک شرم مدار که محروم کردن اندک‏تر از آن بود . [نهج البلاغه]

   انتخابات و مسئله ملی

انتخابات این دوره ریاست جمهوری حتی بیشتر از انتخابات ریاست جمهوری سال 1376 عجیب و مهم است. چرا که از یک طرف کاندیدای مورد انتظار اصلاح طلبان یعنی آقای خاتمی انصراف نمود و حکم "خاتمی و لاغیر" سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی فقط چند روز (از اعلام کاندیداتوری خاتمی تا اعلام انصراف وی) دوام آورد و از طرف دیگر بر خلاف معمول، اصول گرایان هنوز در مورد حمایت از احمدی نژاد مردد هستند. بعبارت دیگر هم اصلاح طلبان و هم اصول گرایان اجبارا از کاندیدای سنتی مورد حمایت شان محروم شدند. جالب است که میرحسین موسوی نه اصلاح طلبی از سنخ خاتمی است (علیرغم خطاب محترمانه وی در مورد آقای خاتمی و نیز آقای خاتمی در مورد میر حسین موسوی بنظر می­رسد مشارالیهما در مذاکرات خود نه تنها به توافق نرسیدند، بلکه بالاتر از آن اختلافاتشان (این اختلافات جنبه فکری – عقیدتی و ایدئولوژیکی دارد و حتی به اوایل انقلاب بر می گردد) جنبه لاینحل بخود گرفت. اینکه آقای خاتمی بدفعات اعلام نمود که در صورت کاندیداتوری آقای میر حسین موسوی کاندید نخواهد شد در حقیقت دلایل دیگری داشت:

1- آقای خاتمی طی هشت سال ریاست جمهوری (از 1376 تا 1384) از نظر فکری به بن بست رسیده بود. این اظهارات وی در پایان هشت سال ریاست در مورد توطئه های بیشمار چیزی جز فرافکنی نیست (که این ادبیات به اشکال مختلف در ایران مد شده است). اگر توطئه ها را علت اصلی ناکامی بدانیم با توجه به توطئه های عدیده و کمر شکن امپریالیسم از اول انقلاب تاکنون بایستی به همان نتیجه ای برسیم که مرحوم مهندس بازرگان در سال 1358 رسید (سه سه بار نه بار غلط کردیم که انقلاب کردیم).

2- آقای خاتمی که فرصت طلایی هشت ساله و رای سی میلیونی را کاملا از دست داده جز چند تا شعار غالبا ضد ونقیض کاری انجام نداده بود بفراست دریافت که در صورت کاندید شدن رای نخواهد آورد. لذا اعلام کاندیداتوری آقای مهندس میر حسین موسوی را فرصت مناست و نعمت خدادادی شمرده انصراف نمود.

با انصراف آقای خاتمی مگسان گرد شیرینی (اصلاح طلبان، از جمله جبهه مشارکت) که از حدود یک سال پیش مناصب کشوری را تقسیم نموده و هر کس با حق و حقوق خود بخوبی آشنا شده بود به یک باره در بن بست عجیبی گیر کرده بودند. از یک طرف توازن سنتی آنها (یعنی آسیاب به نوبت) با همکیشان اصولگرای خود بهم خورده بود. از طرف دیگر در صورت پیروز شدن آقای موسوی معلوم نیست که به نوایی برسند.

همچنین با کاندیداتوری آقای میر حسین موسوی حساب کتابهای اصولگرایان هم بهم خورد

 به نظر می­رسد تعداد قابل توجهی از اصلاح طلبان افراطی و اصول گرایان افراطی راهی جز مبارزه پنهان و آشکار بر علیه موسوی نداشته باشند. بخشی از اصلاح طلبان این راه را پیدا کرده و کاندیداتوری آقای اعلمی را پیش کشیدند.

آقای اعلمی و محافل حامی وی قبلا پاسخ سوالهای احتمالی را آماده کرده و سفرهای دوره ای را به استانهای غیر فارس انجام داده و با محافل ناسیونالیستی دیدار کردند.

معلوم است که آنها رد صلاحیت آقای اعلمی در انتخابات سال 1386 مجلس را بزرگترین سوال ارزیابی کرده در این مورد اعلام نمودند که شورای نگهبان در مورد صلاحیت کاندیداتوری به آقای اعلمی چراغ سبز نشان داده است. واضح است که در صورت صحت این حرف باز این سوال پیش می­آید که آیا اهمیت ریاست جمهوری کمتر از نمایندگی می باشد؟ جواب این سؤال را نیز آماده است: چون شرکت کنندگان در رای دهی فوق العاده کم خواهد بود! و آقای اعلمی با توجه به نفوذ خود حد اقل هفت میلیون رای از آذربایجان و چند میلیون رای از دیگر مناطق قومی خواهد آورد پس رژیم چاره ای جز تایید صلاحیت اقای اعلمی ندارد.

منطقی است که به پرسیم: آیا احتمال پیروزی آقای اعلمی وجود دارد؟ با توجه به نفوذ، جرئت و نبوغی که آقای اعلمی دارد احتمال پیروزی خیلی زیاد است، اما بفرض، اگر هم پیروز نشود خود این تبلیغات موجب تقویت حرکت ملی آذربایجان خواهد شد! حتی آقای .... که بشدت مخالف شرکت در انتخابات (البته کوچکترین صداقتی در سخنانش دیده نمی شود) است می گوید بخاطر حرکت ملی آذربایجان (یا ...) که فوق العاده قوی است باید در این انتخابات شرکت نمود. آقای .... مخالفت خود با شرکت در انتخابات را اینگونه ماستمالی می نماید: شرکت آقای اعلمی در انتخابات در حقیقت دارای ویژگی اعتراض است!!

سؤال اصلی این است که آیا براستی آقای اعلمی بخاطر احقاق حق اقوام کاندید شده است؟ شواهدی وجود دارد که آقای اعلمی حد اقل در این انتخابات بخاطر دفاع از حقوق ملی اقوام شرکت نکرده است:

1- اعلام کاندیداتوری وی پس از مسجل شدن انصراف آقای خاتمی انجام شد. بعبارت دیگر عاشقان شخص خاتمی با این برخورد دونشان می زنند: یکی اینکه عامل اصلی انصراف خاتمی از کاندیداتوری را نه در خود خاتمی که در شخصیت آقای موسوی به بینند. دوم اینکه بخشی از رای اصلاح طلبان را از موسوی منحرف سازند. سوم اینکه تلویحا مخالفت خودرا با میر حسین موسوی اعلام نمایند.

2-  مبلغین آقای اعلمی اعلام می کنند که رژم جمهوری اسلامی کاملا مستاصل شده و آخرین تیر خود یعنی آقای موسوی را شلیک می کند: احتمالا حاکمیت خود، میر حسین را انتخاب کند. یا: آقای میر حسین موسوی را خود حاکمیت می آورد.

آقایان به یک باره با "تلویح گویی" خداحافظی کرده هدف اصلی خودرا رک و پوست کنده بیان می نمایند: حتی اگر اعلمی نیاید هم راضی نیستیم موسوی رای بیاورد.

مخالفت با آقای موسوی تنها به طیف ناسیونالیست ها ختم نمی شود. طیف وسیعی از باصطلاح اصلاح طلبان ( منظور اصلاح طلبان آنچنانی اردبیل است) تحت عناوین مختلف، از جمله مخالفت با پان­ترکیسم ! و افشار سلیمانی اعلام کرده در تکاپو هستند. طبق آخرین اخبار آقای مهدی کروبی نیز اعلام نموده که در صورت پیروزی بند 15 قانون اساسی را اجرا خواهد نمود. در پایان یاد آوری چند نکته را ضروری می دانیم:

1-    با توجه به وضعیت بین المللی و داخلی و مسئله ملی در ایران این انتخابات از اهمیت ویژه ای برخوردار است.

2-    احتمال پیروزی آقای میر حسین موسوی خیلی زیاد است.

3-    آقای میر حسین موسوی تنها گزینه مناسب در موقعیت کنونی می باشد.

4- چه آقای موسوی پیروز بشود، چه نشود طیف جدیدی از اصلاح طلبان (از هر دو جناح) بوجود خواهد آمد که حل مسئله قومی و ملی جزء رئوس اصلی برنامه شان خواهد بود.

 


نوشته شده توسط عباد ممی زاده ینگجه 88/1/26:: 7:40 عصر     |     () نظر